Friday, August 15, 2008

ما کجا،اونا کجا؟


چند وقت پیش برنامه ای رو از کانالM-TV میدیدم که البته الان دوباره داره اونو پخش می کنه.اسم برنامه Two-A-Days و در مورد تیم فوتبال آمریکایی یه دبیرستان به اسم Hoover و مسابقات اون بود.چیزی که واقا بعد از دیدن این برنامه نظرمو جلب کرد،امکانات بی نظیری بود که در اختیار این مدرسه و به طور مشخص در اختیار این تیم بود.ورزشگاه اختصاصی،پوشش مسابقات از طریق تلویزیون و حتی اسکورت پلیس وقتی می خواستن به ورزشگاه دیگه ای برن.بعد از دیدن چند قسمت از این برنامه،واقا حسرت خوردم و به قول انگلیسی هاday dream می کردم.از خودم پرسیدم چرا ما هیچی تو دوران دبیرستانمون نداشتیم؟چرا ما تو پیش دانشگاهی حتی یه زنگ ورزشم نداشتیم؟ چرا ما هیچ جایی نداشتیم که یه کم خودمونو خالی کنیم،یه کم بخندیم و ورزش کنیم؟ چرا به جای اینکه یکی به ما اهمیت بده،تو خیابون تو سرمون میزنن؟بعد از این ماجرا،یاد ماجرای جالب تری افتادم.سال سوم دبیرستان یعنی دو سال پیش،رفتیم برای مسابقات بسکتبال منطقه.محل بازی سالن داغون اسدی بود که من قبلا نرفته بودم.سالن اونقدر داغون بود که تیم ما هم قسم شد که زودتر بازی رو ببره و فرار کنیم.از جاذبه های توریستی اونجا دستشویی اون بود که از 6 کیلومتریش نمی شد رد شد.تا امروز 6 روز از المپیک گذشته،آمریکای جهانخوار فقط تا حالا 10 تا طلا گرفته و بعد از چین مقام دوم رو داره.حالا قضاوت و نتیجه گیری باشه با خودتون.

-0راهای پیشنهادی نویسنده برای ازبین بردن مشکلات احتمالی برای جوانان و ورزش:

1-افزایش مدارس غیر انتفاعی به مساحت کمتر از یک لانه موش،برای پیشبرد اهداف آموزشی،فرهنگی و ورزشی

2-افزایش نیروهای محترم انتظامی در خیابانها به منظور افزایش هیجان زندگی مردم، به خصوص جوانها

3-کم کردن هرچه بیشتر بودجه ی آموزش و پرورش

4-حذف زنگهای ورزش از ساعت کار مدارس



Tuesday, August 12, 2008

غریبانه



پس کی می رسد روزهای شادی...
کی می رسد روزی که دیگر در خانه ی خودم احساس غربت نکنم
کی می رسد روزی که در خانه ی خودم تهدید نشوم، تحقیر نشوم، تبعید نشوم
کی می رسد روزی که مردمِ کشور من انسان باشند، برادر باشند، هم میهن باشند
کی می رسد روزی که جوانانِ کشور من بارور باشند، شکوفا باشند، خوشبو باشند، چیده نشوند
کی می رسد روزی که دیگر شادی کلمه نباشد معنا باشد، غم معنا نباشد کلمه باشد
کی می رسد روزی که آرزوها خار نباشند در چشم مردم
کی می رسد روزی که افکارپتک نباشند و زبانها نیش
کی می رسد روزی که ایمان سلاح نباشد اعتقاد باشد
کی می رسد روزی که ایران آباد باشد، آزاد باشد،ایران باشد

Monday, August 11, 2008

اینجا عراق صدای فلوجه!!!ه


یادم هست یکی که بعدا خواست اسمش فاش نشه میگفت ایرانیا خیلی تحملشون

زیاده ولی من باید بگم که کاش به جایِ اینکه تحمل میکردیم ، یه کم اعتراض میکردیم .شاید ایرانیا باید یاد بگیرن که یه کم هم سوال کنن،نقد کنن، جواب بخوان . باید یاد بگیرن از کلمه ی چرا بیشتر استفاده کنن،مثلا بپرسن چرا تورم اینقدر زیاده؟ یا چرا تو زمستون گازمون قطع میشه؟ مگه ما دومین ذخایرِ گازِ جهانو نداریم؟ یا بپرسن چرا بنیادِ مستضعفان باید نفت بفروشه؟ یا این که چرا ما با سی سال فروختنِ نفت فقط داریم به عقب برمیگردیم؟ وخیلی چرا وچگونه هایِ دیگه که میشه باهاش یه عالمه کتابِ چرا وچگونه نوشت،از همونا که فرزندانِ ایران برایِ نوشتنِ تحقیقِ علوم ازش زیاد استفاده میکنن.یه چیزِ دیگم یادم هست، وقتی که آمریکا به عراق حمله کرده بود، (به قولِ شبکه ی خبر،جنگِ سلطه) خبرنگارِ واحدِ مرکزیِ خبرهمش از نبودن آب و برق تو فلوجه خبر می داد،ولی الان حتما خبرنگارِ واحدِ مرکزیِ خبرِ عراق باید بیاد ایران و همون خبرا رو بده!!!!